نگارخانه ارامش

انسان باشیم

اینروزا زیاد به این فکر میکنم که هنوزم انسانیت هست؟؟ هنوزم ادما به حال همدیگه اهمیت میدن؟

چند وقت پیش این کتاب ویکتورهوگو رو میخوندم و دیدم چقدر ادما میتونن سنگدل باشن، چقدر میتونن فقط به فکر خودشون و منافعشون باشن:)

امروز با شنیدن یسری اخبار بدجور دلم به حال خودم و مردم سرزمینم سوخت..

و وقتی بیشتر ناراحت شدم که دیدم همه اینا فردا روزی فراموش میشه و باز به همین درد کشیدن ادامه میدیم:)

این پست رو با حال روحی خوبی نمینویسم و شاید توی یه مکان نامناسب، ولی نیاز داشتم ذهنم رو خالی کنم.

شاید تا الان هیچکاری نکردم ولی از الان.. مبارزه ای نمیکنم ولی موافقتی هم نمیکنم:))

-بماند به یادگار از دقایق اخر 26 شهریور ماه 1401

بوف کور

فکر میکنم قبلا یه پست کوچیک در مورد نویسنده مورد علاقم نوشتم..

پیداش نکردم، ولی فکر کنم سردیس صادق هدایت رو پست کرده بودم.. توی هیجدهمین جشنواره صادق هدایت شرکت کردم و البته اینم بگم نوزدهمیشم شرکت کردم:)

و متاسفانه هیچکدوم اثرم برگزیده نشد.. ولی اینا اصلا مهم نیست مهم قلم استاد هدایته که با هر سطر یه حس توصیف نشدنیو بهم میده..

مرگش خیلی غم انگیز بود ولی من با خوندن داستاناش دلم میخواد عاکف۱ بشم

خلاصه که اومدم یه بخشید از کتاب بوف کورش رو بزارم که بلکه تحت تاثیر قرار بگیرین:)

 

پ.ن: سلامممم چطورین؟؟حالم خوبه😢 کنکورو هم اگه خدا بخواد و باز سایتشون خراب نشه فردا ثبت نام میکنم.. از دهم درگیر این سایتم که کد سوابق تحصیلی بگیرم.. مسئولین رسیدگی کجاست؟؟

 


۱.عاکف به کسایی میگن که به مدت معین میرن مسجد و عبادت میکنن

بس که دیوار دلم کوتاه است
هرکه از کوچه تنهایی ما می گذرد
به هوای هوسی هم که شده
سرکی می کشد و می گذرد
نگارنده
Designed By Erfan Powered by Bayan