یادمه بچه تر که بودیم، با ناظم کار داشتیم با دوستم دونفری میرفتیم دم در دفتر بعد دوستم میگفت: من در میزنم ولی تو باید بگیا
+ یادش بخیر(حالا انگار مثلا من دهه شصتیم و الان بیست سال گذشته، همین پارسال بود دیگه)
- دوشنبه ۱۱ شهریور ۹۸
یادمه بچه تر که بودیم، با ناظم کار داشتیم با دوستم دونفری میرفتیم دم در دفتر بعد دوستم میگفت: من در میزنم ولی تو باید بگیا
+ یادش بخیر(حالا انگار مثلا من دهه شصتیم و الان بیست سال گذشته، همین پارسال بود دیگه)
:))))
عزییییزم😂😂😂
چطوری عطسه گلم؟😍
کم پیدایی خانم😍😚
خداروشکر که عالی😍😘
منم خوبم شکر
عزیزمی😍پست بهونس من پست میزنم یکم معاشرت کنم شماها رو ببینم انرژی بگیرم
😍
😂😂😂
عزیزم😍
مثل من بیا حال واحوال کن حرف خودش میاد😅😂
من خودم حرفو میارم
ولی اشکال نداره نیومدیم خودم میام😂😅
میگم تو میری کلاس چندم؟
دهم؟
رشتت چیه؟😊😍
:)یادش بخیر...البته من فقط هفتم اینجوری بودم!
خوبی عطیه جان ؟
آره!
:)
خدا رو شکر
خوبم الحمدالله :)
نبابا بچه کجا بود
عهه تجربی موفق باشی گلم😍
مخم هنگ میگنه حساب کنم به زمان ما چندم میشید:(
دوم دبیرستان میشی فک کنم به زمان ما
خدایی فاز اونی که سیستم اموزشیو این مدلی کردو هنوز نفهمییددم😤
مشکلی که ما دهه هفتادیا با مامان بابامون داشتیم که نظامشون شبیه نظام شما بودونظام ما گنگ بود براشون الان با بچه هامون خواهیم داشت😂😤
یعنی گند زدن به سیستم اموزشی یه دهه این مدلی یه دهه اون مدلی
😑
عه واقعا؟
خوبه پس:)
ولی فقط دهه مارو کردن موش ازمایشگاهی😖😂
اره اره خخخخخخخخخخ خل بودیم
راست میگم😅
مموشم حالا چیز بدی نیست بخصوص از نوع ازمایشگاهیش خیلیم خوشگله😂😂😂
من برم دیگه
مراقب خودت باش😘
هرکی ازین جمله استفاده نکرده باشه از ما نیس ....هعیییییی یادش بخیرررر پیر شدیم دیگه
اخییییی:)))
منو یاد مدرسه ها انداختی یادش بخیر:)
البته این حرکتو تو دانشگاه هم یکی دوبار زدیم😂😂
یادش بخیر:))
آره وقتی ترمک بودیم و هنوز تو جو مدرسه بودیم😂😂
فکر میکنم همه داشتن از این خاطره ها ;)
خخخ اونقدری این اتفاق واسم افتاده نگو خخخ اگه دوستم تکراری بود که هرکی دفه قببل حرف زده بود اون این بار حرف میزد خخخ
بیشتر مواقع بهم پیشنهاد میشد باهاشون برم تا درخواست کنم...الان یادم اومد چرا همش تو دفتر مدرسه پهن بودم!...واسه همین شجاع شده بودمو دیگه از سال هشتم احتیاج به همراه نداشتم!
(بابا آرنولد!)
:)
یادش بخیر :)
حتی تو دانشگاهم اینجوری بودیم، من و رفیقامم وقتی میخواستیم بریم دفتر استاد، همه چی اوکی میشد؛ اما مهم پیدا کردن و راضی کردن ی نفر بود که اول از همه بره جلوتر و حرفو بزنه!
و همیشه اون در میزد من حرف میزدم
-____-!