خیلی وقتا بعضی چیزا رو نمیشه تحمل کرد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اون امروز واسه من پسر خالمه که از صبح داره با تک تک سلولام بازی میکنه، دهه نودیا جدن هیولان
تا شب چی میشه خدا میدونه... فکر نکینین مهمون نواز نیستما، نه اینطور نیست، این بچه هر روز که نه ولی هفته ای 12 ساعتش رو خونمونه، کلی باهاش خوش میگذره ولی بعضی وقتا این شیطونه میره تو جلدش
پ.ن: دیشب اومد خونمون بخوابه، که خب نه من خوابیدم نه خودش، چقدر حرف میزنه این بچه... الانم میگه: «یه بازی بیار، این چیه آخه؟؟ داری چی مینویسی؟» تا باز شروع نکرده اذیت کردنم بهتره بازی superhex رو بیارم، نوبتی بازی کنیم
- جمعه ۱۱ مرداد ۹۸