نگارخانه ارامش

بدو تا دیر نشده

یه روز دوتا مگس نشسته بودن باهم صحبت میکردن:

مگس اولی به دومی گفت:

ویزززززززز

مگس دومی به اولی گفت:

ویزویزویییییز

اولی گفت:

ویزویزویزدیز

دومی گفت:

وییییزویزویزززززززززززز

ینی عاشقتم که داری صحبتاشونو میخونی😂😂

هم سن های تو الان اورانیوم غنی میکنن ولی تو.....پاشو پاشو ببرمت روانپزشک

:))))))))))))))))
:)
قشنگ سرکاریما

:)(:
شرمنده:)
خخخخخخخخخخخخخخخخخ
:)))))
ویززززز
😂😂😂
😂

خخخ وییییییززززز ویزی ویزی ویزی وززززززززززززززیزیزیزی

(بفهم زبون مگسا رو دریم یاد میگیرم فردا پس فردا اومودن ازارمون بدن دو تا روونشون میکنیم به زبون خودشون و ما راحت میشینم ارانیومونو غنی میکنیم بی سر صدا خخخ )

😂😂
👌

خوشم میاد از این که من گشادم و فقط تهشو خوندم/:

😂😂لذت بردیم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
بس که دیوار دلم کوتاه است
هرکه از کوچه تنهایی ما می گذرد
به هوای هوسی هم که شده
سرکی می کشد و می گذرد
نگارنده
Designed By Erfan Powered by Bayan